سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... از هر لذّتی جز یاد تو، از هر آسایشی جز همدمی تو، از هر شادمانی ای جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز فرمانبری ات، از توآمرزش می خواهم . [امام سجّاد علیه السلام ـ در مناجات ذاکرین ـ]
خلیج همیشه فارس
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خاطرات جبهه

 

 

 

 

 ?                                                                                                                                                                                                                                                                   اهمیت خدمت در پشت جبهه:

 

           سیزده سال بیشتر نداشتم و اشتیاق زیادی برای اعزام به جبهه داشتم . سردار شهید ،عالی زنده بودی که در آن زمان فرماندهی گروه مقاومت شهید حسین زنده بودی روستای قباکلکی را بر عهده داشت وقتی اشتیاق و تقلای مرا برای رفتن به جبهه می دید یک روز به من فرمودند که تو همین جا نیز می توانی رزمنده باشی و وظیفه مهمتری را انجام دهی؛مثلاً می توانی کمک های مردمی را جمع آوری نمایی که ممکن است در مواقع مهم در جبهه کارامد باشد.

          از آن روز به بعد – با آنکه به نظر خودم این کار اصلاً با رشادت های رزمندگان اسلام قابل قیاس نبود- اما با ناچاری اقدام به این کار نمودم که از آن جمله جعبه های دو کیلویی خرما بود که بر روی آنها با ماژیک مشکی :«اهدایی مردم روستای قباکلکی به جبهه های جنگ» را می نوشتم و پس از مدت کوتاهی با دست کاری در کپی شناسنامه، تولد خود را به چهارسال جلوتر کشیدم وبا توجه به قد بلندی که داشتم آین امر را تشخیص ندادند و موفق شدم پس طی دوره ی آموزشی به جبهه اعزام شوم.

       وقتی در یکی از مناطق عملیاتی جنوب در خط پدافندی ،یک شب به خاطر آتشبار سخت دشمن بر سر نیروهای ما ،ماشین غذا نتوانست غذا را به بچه ها برساند و بچه ها خیلی گرسنه ماندند نیمه های شب بود که جعبه های خرمایی را بین بچه ها تقسیم کردند صبح روز بعد وقتی   جعبه ی خالی را دیدم متوجه شدم که از همان جعبه هایی است که خودم جمع آوری کرده بودم. در آن وقت بود که معنی سخن شهید بزرگوار،عالی را فهمیدم و اهمیت کار مردم در پشت جبهه را دانستم.

 

...........................................................................................................

 

?                                                                                                          تک زدن سهمیه ی گلوله های آرپی جی هفت:

 

   اواخر سال 1365 در شلمچه ،جزیره بوارین عراق(شهید فیاض)- ده کیلومتر جنوب یادواره ی فعلی شهدا در شلمچه- در خط مقدم بودیم و سهمیه ی گلوله ی آرپی جی ما دوازده عدد در هفته بود. در یکی از غروب ها که برای رفتن به سنگر کمین مهیا می شدم به طرف صندوق ذخیره ی گلوله ها که در فاصله دو متری سنگر کمین بود، رفتم و متوجه شدم که چند تا از بچه ها که معتاد شلیک آرپی جی بودند 9 عدد از گلوله های من را تک زده اند . من هم از روی ناراحتی گلوله های باقیمانده را به سنکر کمین بردم تا در آن شب آنها را به طرف چهار لول های دشمن شلیک کنم. از انبوه خمپاره هایی که در اطراف من بر زمین فرود می آمد یکی از آنها خمپاره ی بود که درست به وسط جعبه ی خالی فرود آمده بود و وقتی صبح آن روز ، جعبه ی ریز ریز شده را دیدم  خدا را شکر کردم و دانستم که آن بچه ها فرشته های غیبی بودند که من و دوستم را از دچار شدن به یک حادثه ی بزرگ که کمترین آن موجی شدن بود نجات داده بودند.

 

..............................................................................................................

 

?                                                                                                         «عشق آمد و راه عقل را بست»

 

   در شلمچه ،یکی از بچه های کوتاه قد بود که پشت خاک ریز ،هنگام راه رفتن ،خمیده خمیده را می رفت . یکی از روزها به ایشان عرض کردم : آقاسید به من نگاه کنید من 35 سانتیمتر بلندتر از شما هستم و راست راه می روم و تیرها به من اصابت نمی کنند تو چرا خمیده راه می روی؟ فرمودند که عقل اقتضا می کند که چنین کاری بکنم .

 یک روز و قتی در کنار سنگرها راه می رفت خمپاره ای در کنار او به زمین اصابت کرد و آن طور که بچه ها شمردند 28 ترکش درشت و ریز در بدنش فرو رفته بود وقتی به شوخی از سید پرسیدم تو که خمیده راه می رفتی چگونه بود که این همه ترکش خوردی؟

   با لبخند جوابم دادند : خمپاره ،قاعده های عقلی نمی شناسد.

 

 

 

 

 

 

 

                                                                    حسین زنده بودی

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین زنده بودی ( چهارشنبه 90/2/7 :: ساعت 9:26 صبح )
»» عزاداری امام حسین(ع) در میان اهل سنت 2

   

 

 حضور امام رضا علیه السلام و هدایت عزاداری ها

عاشورا عواطف پاک مسلمانان را تحریک نمود؛ مردم، از جمله بسیاری از اهل سنت، نمی توانستند درباره داستان کربلا و سایر مظلومیت های خاندان پیامبر بی تفاوت باشند . امامان معصوم علیهم السلام نیز یاد و نام کربلا را از راه های مختلف و به مناسبت های گوناگون زنده نگه داشتند . اجرای سوگواری از سوی آنان برای امام حسین علیه السلام، تشویق مردم به عزاداری و نوید پاداش فراوان اخروی و برکات دنیوی برای سوگواری امام حسین علیه السلام، و تشویق همه جانبه و دادن صله به شاعران مسلمان برای بیان مصایب اهل بیت علیهم السلام، به ویژه رخداد عاشورا به زبان هنر و سرودن شعر، از جمله عوامل تداوم و گسترش عزاداری امام حسین علیه السلام در میان مسلمانان بود .
چنانکه اشاره شد، مردم خراسان از اندک فرصت های پیش آمده سود جسته، برای خاندان رسول خدا سوگواری می کردند . با آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان، این احساسات و عواطف هدایت شد و عزاداری مردم با مبانی دینی و اهداف صحیح اسلامی هماهنگ گردید .
امام رضا علیه السلام خود رهبریت عزاداران را به عهده گرفت . آن حضرت در دهه محرم به طور منظم و همه ساله در سوگ جدش امام حسین علیه السلام می نشست . دعبل خزاعی، از شاعران نامدار شیعه، می گوید : خدمت مولایم امام رضا رسیدم، دیدم آن حضرت همراه اصحابش به سوگ نشسته است . آن بزرگوار با مشاهده من فرمود : ای دعبل می خواهم شعری بگویی؛ زیرا این روزها، ایام حزن و اندوه ما اهل بیت است و روزهای سرور دشمنان، بخصوص بنی امیه است . ای دعبل، هرکس بر مصیبت ما بگرید یا بگریاند اجرش با خداست . ای دعبل، هرکس چشمش بر مصیبت ما اشک بریزد و بگرید همراه و در زمره ما محشور می شود . ای دعبل، هرکس بر مصیبت جدم حسین بگرید البته خدا گناهان او را می آمرزد .
آن گاه دستور داد پرده ای میان ما و اهل حرم زدند و فرمود که در پس پرده بنشینند و در مصیبت جد خود بگریند . در این هنگام به من فرمود : ای دعبل! بر حسین علیه السلام مرثیه بخوان، مادامی که تو زنده ای یاور و مدح کننده ما هستی؛ پس هرچه توانستی از یاری ما کوتاهی نکن . آن گاه من گریستم و اشعار زیر را در آن مجلس عزا خواندم : ای فاطمه، اگر زنده می بودی و می دیدی که حسین جنگید و با لب تشنه در کنار نهر فرات کشته شد، در آن صورت ای فاطمه، نزد پیکرش بر سر و صورت می زدی و اشک هایت را بر گونه و صورت جاری می کردی . ای فاطمه، ای دخت بهترین انسان! برخیز و ماتم نما، اختران آسمان در بیابان ها افتاده اند .
مقابری در کوفه و قبری در مدینه و دیگری در فخ؛ درود و سلام بر همه آن ها .
قبوری در کنار رودخانه در جنب کربلا که حجله گاه های آن ها بر کرانه فرات است . بر لب فرات با لب عطشان جان باختند . ای کاش پیش از حسین جان می دادم .
به خدا شکایت می کنم که ذکر مصیبت آن ها به من جام عزا و بی تابی را نوشانده است .
دختران «زیاد» در قصرها مصون بودند، اما دختران پیامبر صلی الله علیه و آله هتک حرمت می شدند . خاندان زیاد در قلعه در امنیت بودند و اهل بیت پیامبر در بیابان ها اسیر .
خاندان پیامبر حرمتشان شکسته می شد و به اسارت برده می شدند و دودمان زیاد در پس پرده و با امنیت می زیستند . (16)
با وجود فضای ضد حسینی که عباسیان از قرن دوم به بعد پدید آوردند و به تدریج یاد و نام امام حسین علیه السلام را تهدید حکومت عباسیان و خطر امنیتی می دانستند، بزرگانی در میان اهل سنت عاشورا را از یاد نبرده و فداکاری فرزند پیامبر اسلام را در قالب های گوناگون، به ویژه شعر، یادآور شدند . از جمله این بزرگان می توان به محمدبن ادریس شافعی، امام مذهب شافعیه اهل سنت اشاره کرد .
این رهبر مشهور اهل سنت بجز یک قصیده بلند که در سوگ امام حسین علیه السلام سروده است، قصیده دیگری نیز در عزاداری امام حسین علیه السلام دارد که تنها این بیت آن باقی مانده است :
ابکی الحسین و ارثی حججاها
من اهل بیت رسول الله مصباحا . (17)
با توجه به قصاید مختلف امام شافعی و جایگاه عظیم اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان اهل سنت که به طور طبیعی محبت خاندان پیامبر را در پی داشته، سوگواری بر مصایب آنان، از جمله عزاداری برای امام حسین را در میان آنان طبیعی می نماید . عبدالجلیل رازی قزوینی می گوید : «معلوم جهانیان است که بزرگان و معتبران ائمه فریقین از اصحاب امام مقدم بوحنیفه و امام مکرم شافعی و علما و فقهای طوایف خلفا عن سلف این سنت را رعایت کرده اند و این طریقت نگاه داشته، اولا خود شافعی که اصل است و مذهب بدو منصوب است، بیرون (افزون) از مناقب، او را در حسین و شهدای کربلا مراثی بسیار است و یکی از آن قصیده ای که می گوید : "ابکی الحسین و ارثی منه اهل بیت رسول الله مصباحا" تا آخر قصیده با مبالغتی تمام و کمال، و دیگر قصیده ای است که می گوید : «تا وب همی ...» تا آخر همه مرثیه اوست به صفتی که بر چنان معانی دگران قادر نباشند و مراثی شهدای کربلا که اصحاب بوحنیفه و شافعی را هست، بی عدد و بی نهایت است ...» (18)

مورخان اهل سنت و گزارش عاشورا

در قرن سوم که فشار و اختناق عباسیان بر ضد شعایر اهل بیت علیهم السلام، بخصوص یاد و نام امام حسین علیه السلام و عزاداری عاشورا، شدت یافت و متوکل عباسی در سال 236 مرقد مطهر حسینی را تخریب و با خاک یکسان کرد و بر زمین آن آب بست و زایران و عزاداران آن حضرت را به انواع شکنجه و اذیت گرفتار کرد، مورخان و نویسندگان اهل سنت داستان مصیبت امام حسین علیه السلام و یاران او را در قالب تاریخ و قصه بازگویی نمودند و در واقع، حادثه کربلا از سینه ها به کتاب منتقل گردید و جاودانه گردید .
مهم ترین دانشمند اسلامی که روایات متعدد انقلاب عظیم کربلا را از یکی از گزارشگران معروف به نام لوط بن یحیی معروف به ابومخنف ازدی (متوفای 157 ق) نقل کرده است و در این نقل تا میزان تحسین برانگیزی رعایت امانت و صداقت را نموده است، محمدبن جریر الطبری (224 - 310ق) می باشد .
طبری تنها به نقل رویدادهای حادثه کربلا از زبان ابومخنف اکتفا نمی کند، بلکه به داستان اسارت اهل بیت علیهم السلام و رویدادهای کوفه و عزاداری مردم در مجالس عبیدالله زیاد و سپس شام می پردازد و از تداوم کینه جویی و جسارت یزید بن معاویه به سر بریده امام حسین علیه السلام و تنفر برخی از اطرافیان و سوگواری عده ای از مردم شام و همدردی آنان با اهل بیت علیهم السلام خبر می دهد . (19) پس از طبری این شیوه توسط سایر مورخان اهل سنت پی گیری شد که در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت . گاهی قصه گویان در کنار مرقد امام حسین علیه السلام آمده، عزاها و مصایب او را به زبان قصه می گفتند . (20)

عزاداری در عصر آل بویه

در قرن چهارم، مرحله سوم خلافت عباسیان (657 - 132 ق) آغاز می شود و قدرت خلفای عباسی که سال ها قبل عملا به ترکان جنگجو و متعصب منتقل شده بود، به تدریج و با ضعف عناصر ترک به آل بویه شیعه مذهب انتقال یافت و در واقع، پس از فتح بغداد در سال 334 ق توسط احمد بن بویه معروف به معزالدوله قدرت سیاسی و نظامی قسمت اعظم جهان اسلام به آل بویه تعلق گرفت و این خاندان به اقدامات گوناگون از جمله رفع موانع عزاداری سیدالشهدا پرداخت .
با رفع موانع شدید سیاسی، عزاداری امام حسین گسترش فراوانی یافت و در ابعاد گوناگون ادبی و مردمی پیشرفت کرد . در این عصر افزون بر شاعران عربی زبان، شعرای فارسی سرا نیز به جمع عزاداران پرداخته، مردم فارسی زبان را در فارس، عراق عجم، خراسان، ماوراء النهر و شبه قاره به عزاداری امام حسین تشویق نمودند .
بغداد، که در زمان آل بویه مرکز اهالی تسنن و تشیع به حساب می آمد و پیروان هر دو مذهب اسلامی در آن زندگی می کردند، پس از ورود آل بویه و عمدتا از دهه پنجاه قرن چهارم، در روزهای عاشورا به صورت شهر تعطیل درمی آمد . گاهی مردم لباس سیاه به تن نموده، حتی برخی از اهل سنت همراه شیعیان در قالب دسته عزاداری به خیابان ها می آمدند و به نوحه خوانی، سینه زنی و عزاداری می پرداختند . (21) در این عزاداری ها هرچند گاهی بین اهل سنت و تشیع اختلاف و حتی زد و خورد گزارش شده است، اما :
اولا، این درگیری بین برخی اهل سنت، از جمله عده ای از حنابله و شیعیان بوده است نه همه حنابله و یا اهل سنت .
ثانیا، در برخی از سنوات درگیری گزارش شده؛ چنان که گاهی برخی از اهل سنت دست به شبیه سازی زده، برای مصعب بن زبیر مجلس عزا برپا می کردند و یا عایشه را با سوار کردن زنی بر شتر در یادها زنده می کردند . (22)
ثالثا، در شهرهای دیگر، از جمله مصر، مردم اعم از شیعه و سنی در کنار قبر ام کلثوم و نفیسه اجتماع می نموده، به عزاداری می پرداختند و مبالغ هنگفتی برای اطعام و عزاداری هزینه می کردند . بنا به گفته مقریزی، این مراسم چنان در میان مردم عمدتا سنی مذهب مصر ریشه دواند که پس از سقوط فاطمیان نیز تداوم یافت و ایوبیان با همه ضدیت با فاطمیان و تشیع نتوانستند آن را متوقف سازند . (23)
رابعا، در شرق قلمرو خلفای عباسی نیز پس از سقوط آل بویه (447) از اصفهان و حاکمیت سلجوقیان متعصب و سنی مذهب، اهل سنت همراه شیعیان به زیارت علی بن ابی طالب علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام به نجف و کربلا رفتند و وفاداری خود را به امام حسین علیه السلام و انقلاب او نشان دادند . (24) عبدالجلیل رازی قزوینی نیز به سوگواری مردم سنی مذهب اصفهان در آن زمان اشاره می کند و می نویسد : «آن گه چون فروتر آیی، معلوم است که خواجه بومنصور ماشان [اصفهانی]، که در مذهب سنت در عصر خود مقتدا بوده است، هر سال این روز [عاشورا] این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته اند و هر که رسیده باشد دیده و دانسته باشد و انکار نکند .» (25) در سال 458 نیز در بغداد مغازه ها تعطیل گردید و مردان با سینه زنی و نوحه خوانی و زنان با پریشان کردن مو و گریه و زاری برای امام حسین علیه السلام سوگواری نمودند و خلیفه عباسی تنها به این خواسته اکتفا کرد که برخی شیعیان تندروی نکرده، سب صحابه نکنند . (26)

غزنویان و عزاداری سیدالشهدا

سلسله غزنویان (598 - 351 ق) که تقریبا همزمان آل بویه در شرق جهان اسلام سالیان طولانی حکم راندند و مرکزشان شهر غزنین بود، نسبت به شیعیان خصومت می ورزیدند و سلطان محمود غزنوی در کنار حملات متعدد به هند، تهاجمات خونینی را به غور و غرجستان و ری، که از مراکز تشیع به شمار می رفت، انجام داد . در این تهاجمات، باورها و شعایر دینی مناطق مزبور از جمله عزاداری سیدالشهدا را تحت عنوان بدعت کوبید و مردم را به خاطر انجام آن مورد آزار و شماتت قرار داد . با این همه، با کاهش فشار غزنویان و پس از مرگ سلطان محمود غزنوی (421 ق) شهر غزنین غزاداری خود را آشکار نمود . همانند کسایی مروزی (متوفای 348 ق) و حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی (481 - 394ق) که شاعران پیشقراول در عاشوراسرایی و مرثیه گویی به حساب می آیند و به مذهب شیعه باور داشتند، ابوالمجید مجدود سنایی غزنوی (612 - 543 ق) نیز محرم و عاشورا را مورد تامل عاشقانه قرار داد و اشعار جانسوزی را در شهادت امام حسین و سایر شهدای اهل بیت علیهم السلام سرود .

عزاداری در نظامیه بغداد

با همه سختگیری های سلجوقیان (558 - 427 ق) و اصرار فراوان وزیران متعصب آنان بر لعن و نفرین - به اصطلاح - رافضه، بخصوص اسماعیلیه، بر فراز منابر، رویکرد عملی اقشار غیرسیاسی اهل سنت به تکریم اهل بیت علیهم السلام و بیان مصایب آنان، به ویژه عزاداری امام حسین علیه السلام، بود . شواهد تاریخی حاکی از عزاداری اهل سنت و نفوذ این تفکر در مدرسه نظامیه در عصر سلجوقیان می باشد . محمد بن عبدالله بلخی (م 596) که از عالمان و خطیبان بنام در میان اهل سنت می باشد و از سفرهای طولانی متعدد علمی وی به خراسان، عراق، مصر، خوارزم و مکه در منابع گوناگون رجالی و تاریخی آنان، یاد شده است، در مدرسه نظامیه به وعظ و خطابه پرداخت .
وی پس از سخنرانی و وعظ برای عالمان، مسئولان و طلاب نظامیه اهل سنت، روضه می خواند و از مظلومیت های اهل بیت پیامبر یاد می کرد و مردم از شنیدن مصایب خاندان پیامبر اشک می ریختند . در یکی از سخنرانی های خود گفت : «روزی فاطمه می گریست . علی با مشاهده وی گفت : ای فاطمه چرا نزد من گریه می کنی؟ آیا دارایی ات راگرفته اند؟ آیا حق شما را غصب کرده اند؟ آیا چنین نموده اند و چنان کرده اند؟ همین طور موارد مختلف را شمرد از چیزهایی که روافض می پندارند شیخین در حق فاطمه مرتکب شده اند . مجلس با شنیدن آن سخنان اشک می ریخت ...» (27)
تنها علامه محمدبن عبدالله بلخی نبود که در زمان حاکمیت سلجوقیان در بغداد به عزاداری می پرداخت، علی بن الحسین غزنوی معروف به واعظ، که از جمله عالمان و خطیبان معروف بغداد بود و در میان رهبران دینی اهل سنت، مقام ارجمندی داشت نیز به سوگواری اهل بیت علیهم السلام می پرداخت . او در میان دستگاه خلافت و دولتمردان زمان از احترام خاصی برخوردار بود و در منابع اهل سنت به عنوان واعظ و خطیب «میلح الایراد و لطیف الحرکات » معرفی شده است و سلطان سلجوقی و امرا برای زیارت و درک مجالس او حضور به هم می رساندند . (28) بنا به گفته قزوینی : «خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی تا حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می کرد . سائلی برخاست و گفت : معاویه را چه می گویی؟ به آواز بلند گفت : ای مسلمان! از علی بپرس که معاویه را چه گویی؛ آخر دانی که علی معاویه را چه گوید؟ امیر عبادی که علامه روزگار و خواجه معنا و سخن بود، او را در حضرت المقتضی لامر الله پرسیدند : این روز که فردا عاشورا خواست بودن که : چه گویی در معاویه؟ جواب نداد تا سائل سه بار تکرار کرد . بار سوم گفت : ای خواجه سؤال مهم پرسی، نمی دانم کدام معاویه را می گویی؟ این معاویه را پدرش دندان مصطفی بشکست و مادرش جگر حمزه بخایید و او بیست اند بار تیغ در روی علی کشید و پسرش سر حسین ببرید . ای مسلمانان! شما این معاویه را چه می گویید؟ مردم در حضرت خلافت حنفی و سنی و شافعی زبان به لعنت و نفرین برگشودند . مانند این بسیار است و تعزیت حسین هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد و با نوحه و فریاد و ...» (29)

مقتل نویسی در میان اهل سنت

چنان که در تلاش مورخان اهل سنت نسبت به ثبت جزئیات وقایع کربلا و تثبیت عزاداری امام حسین علیه السلام از این رهگذر از سوی آنان اشاره شد، مسیری را که طبری در اهتمام به کتابت و احیای روایت انقلاب حسینی گشود، توسط مورخان پس از وی ادامه یافت و در قرن ششم شعبه جدیدی در تاریخ اسلام تحت عنوان «مقتل نگاری » به وجود آمد و برخی دانشمندان اهل سنت به گونه مستقل بدین مهم پرداختند . از جمله این گروه می توان به ابوالمؤید خوارزمی (متوفای 568) اشاره کرد . او اثر ارزشمندی در رخداد عاشورا پدید آورد که به نام مقتل خوارزمی شهرت یافته است و مورد اعتماد عالمان عامه و خاصه می باشد .
افزون بر وی، مورخان نامی اهل سنت همچون ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، ابوالفرج ابن جوزی در المنتظم و همو در الرد علی المتعصب العنید لمن ذم من لعن الیزید و سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص روشنگرانه به حادثه عاشورا و عزاداری شهادت امام حسین و یارانش پرداختند و گزارش های پیشینیان اهل سنت، از جمله طبری، را نه تنها حفظ نمودند، بلکه بر تکمیل و تفصیل آن همت گماشتند .
ابومظفر سبط ابن جوزی از جدش ابوالفرج ابن الجوزی نقل می کند که نامبرده در مجالس خود می گفت : شگفت انگیز نیست که ابن زیاد با حسین جنگید و عمر سعد را بر او مسلط نمود تا او را به قتل رساند و شمر را دستور دهد تا سرهای بریده را برایش حمل کند . همانا شگفت انگیز و حیرت آور [تر] پست گردیدن یزید است [تا آن حد] که دندان های او را به چوب ببندد و خاندان پیامبر را به عنوان اسیر بر شتران بی جهاز سوار نماید و عزم یزید بر این که فاطمه دختر [امام] حسین را به مردم واگذارد که او را می خواست به عنوان کنیز ببرد و تکرار یزید شعر ابن زبعری (لیت اشیاخی ببدر شهدوا . .). . (30)
ابوالفرج در المنتظم ضمن برشمردن اوصاف گوناگون و برجسته امام حسین علیه السلام، واکنش آن حضرت را در برابر سب و زبان درازی یکی از فرماندهان یزید این گونه نقل می کند : «آیا به من ناسزا می گویی و فحش می دهی؟ نگاه کن من کیستم، آن قت به خودتان مراجعه کنید و تامل نمایید . آیا جنگ با من و کشتن من برای شما جایز است و هتک حرمت من حلال است؟ آیا من فرزند دختر رسول خدا (پیامبر شما) نیستم؟ آیا من فرزند پسر عموی پیامبر شما نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفرطیار عموی من نیست؟ شمر در جواب گفت : خدا را جز به حرف عبادت نکرده باشم که من بفهمم توچه می گویی! » (31)
این عزاداری و مقتل نگاری به خوبی عظمت یاد امام حسین علیه السلام و جانفشانی های او را در میان اهل سنت نشان می دهد و مردم مسلمان از جمله اهل سنت با کاهش فشارهای مختلف سیاسی و امنیتی نمی توانستند در مقابل عظمت عاشورا اشک نریزند و برای امام حسین و یاران وی سوگواری نکنند .

عزاداری در خراسان و ماوراءالنهر

با کاهش فشار مضاعف سلجوقیان و روی کارآمدن خوارزمشاهیان (628 - 521 ق)، که زمینه های تشیع و پیروی از اهل بیت پیامبر را از ادوار نخستین اسلامی داشتند، فضا برای عزاداری حسینی بهتر شد، هرچند هیچ گاه موانع از بین نرفت . در این فضا شاعران ناموری همچون قوامی رازی (نیمه اول قرن ششم) و سخنور معروف عطار نیشابوری (627 - 537) یاد عاشورا و فداکاری های حسین بن علی علیه السلام را در قالب سوگنامه های روشنگر و جانسوز زنده نگه داشتند :

کیست حق را و پیمبر را ولی / آن حسن سیرت، حسین بن علی

قرة العین امام مجتبی / شاهد زهرا شهید کربلا

تشنه او را دشنه آغشته به خون / نیم کشته گشته سرگشته به خون

آن چنان بر خود که برد بی دریغ / کافتاب از درد آن شد زیر میغ

گیسوی او تا به خون آلوده شد / خون گردون از شفق پالوده شد ...

با جگر گوشه پیمبر این کنند / وانگهی دعوی داد و دین کنند

هر که در رویی چنین آورد تیغ / لعنتم از حق بدو آید دریغ (32)

 

 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین زنده بودی ( چهارشنبه 90/2/7 :: ساعت 9:23 صبح )
»» عزاداری امام حسین(ع) در میان اهل سنت

عزاداری امام حسین علیه السلام در میان اهل سنت

فصلنامه معرفت ، شماره 77، دکتر عبدالمجید ناصری

   

 

مقدمه

همدردی عاطفی و همنوایی روحی با عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش اختصاص به شیعیان ندارد . این مطلب حتی در میان اهل سنت نیز به مذهب خاص و گرایش ویژه محدود نمی شود، بلکه حالت فراگیر دارد . از این رو، اهل سنت به طور عموم از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش اظهار اندوه و حزن کرده و در عمل هم از فجایع کربلا اظهار نفرت و انزجار نموده اند . البته چگونگی ابراز تالم آنان متفاوت بوده است؛ برخی همچون شیعیان، افزون بر اشک روان بر امیر کاروان عاشورا، بر آمران و مباشران این فاجعه لعن فرستاده اند و شماری پس از اظهار تاسف و غم نسبت به واقعه کربلا، پی آمدهای معنوی و کرامات بی مانند شهادت جانسوز آل رسول صلی الله علیه و آله را نگاشته و عمق جنایت عاملان عاشورا را از این رهگذر تصویر نموده اند .
پیش از پرداختن به سیر تاریخی سوگواری عاشورا در میان اهل سنت، باید این نکته را متذکر شویم که همان گونه که عاشورا یک انقلاب سیاسی در برابر دستگاه بنی امیه بود، یاد و نام عاشورا و زنده نگه داشتن شهادت امام حسین علیه السلام در پهنه اجتماع و حوزه قلم نیز به عنوان پدیده ای سیاسی بیش از همه مورد حساسیت و وحشت زمامداران فساد پیشه و خودسر زمانه قرار گرفت؛ آن را به عنوان یک تهدید سیاسی و چالش ریشه دار نگریسته و از راه های گوناگون به خاموشی این شعله حق و نور الهی رو آورده اند . هرچند اهل سنت نتوانسته اند عواطف و احساسات خود را به گونه بایسته به گوش تاریخ برسانند، با این همه، متون تاریخی مواردی را به ثبت رسانده است که به نوبه خود روند تاریخی مصیبت داری دینی و سیاسی آنان را بازگو می کند .

سابقه عزاداری برای امام حسین علیه السلام

یکی از موضوعات مهم که قبل از طرح پیشینه عزاداری برای امام حسین علیه السلام لازم به یادآوری است، حجیت و فصل الخطاب بودن اعمال پیامبر برای مسلمانان و الگوی حسنه بودن آن حضرت در ابعاد گوناگون زندگی برای پیروانش می باشد . اهل سنت سیره پیامبر بزرگوار اسلام را حجت و لازم الاتباع می دانند؛ برای مثال، اگر در سیره و روش آن حضرت احراز گردد که همواره نماز را با جماعت می خواند، این مسئله در صورت عدم معارض گفتاری تکلیف آور است و بر مسلمانان خواندن نماز با جماعت را واجب می گرداند .
به گواهی اهل سنت، عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام سابقه ای به درازای تاریخ اسلام دارد و به حیات پیامبر و سیره آن بزرگوار برمی گردد . منابع تاریخی اهل سنت به وضوح این نکته را بیان نموده اند که آن حضرت نخستین فردی بود که از شهادت فرزندش حسین بن علی علیه السلام خبر داد و برای مظلومیت وی اشک ریخت .
امام حسین علیه السلام نقل کرد : ام سلمه خبر داد : جبرئیل نزد رسول خدا بود و تو پیش من بودی و ناگهان گریستی . پیامبر فرمود :
بگذار فرزندم را . من تو را رها نمودم، پیامبر تو را برداشت و در آغوش کشید . جبرئیل پس از دیدن این منظره پرسید : آیا دوستش داری؟ پیامبر پاسخ داد : بلی . جبرئیل گفت : همانا امت شما به زودی او را خواهند کشت؛ آیا می خواهی خاک سرزمینی را که در آنجا کشته می شود به تو نشان بدهم و آن را ببینی؟ گفت : بلی . پس جبرئیل بال هایش را گشود و زمین کربلا را نشان داد ... پیامبر از آن حالت بیرون آمد و در دستش خاک سرخ بود ... . (1)
ابن سعد، از مورخان و رجال شناسان معروف اهل سنت، نقل می کند : «علی علیه السلام در یکی از سفرهایش از کربلا عبور می کرد و عازم صفین بود و هنگامی که در مقابل قریه نینوا رسید، از همراهان پرسید : برای این سرزمین چه گفته می شود؟ پاسخ داده شد : کربلا، با شنیدن نام کربلا، امام به گریه افتاد به اندازه ای که اشک هایش جاری شد و زمین را تر کرد . سپس افزود : روزی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شدم در حالی که وی می گریست . پرسیدم : چه چیزی شما را به گریه واداشته است؟ حضرت فرمود : جبرئیل چند لحظه قبل نزدم بود و به من خبر داد که فرزندم حسین در کرانه فرات به قتل می رسد؛ جایی که برایش کربلا گفته می شود . بعد جبرئیل مشتی از خاک آن را به من داد و من آن را بوییدم و نتوانستم جلوی اشک خود را بگیرم .» (2)
از عبدالله بن وهب بن زمعه روایت شده که گفت : «ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا صلی الله علیه و آله شبی برای خوابیدن دراز کشید، سپس بیدار شد در حالی که گرفته و پریشان بود . دوباره حضرت دراز کشید و خوابش برد، بعد مضطرب و پریشان از خواب بیدار شد . این بار اضطراب وی غیر از اضطرابی بود که در مرتبه نخست مشاهده کردم . بار سوم حضرت دراز کشید و این بار که از خواب بیدار شد، در دستش تربت سرخی بود که آن را می بوسید . سپس من گفتم : یا رسول الله این تربت چیست؟ حضرت فرمود : جبرئیل برایم خبر داد که این (اشاره به حسینش نمود) در زمین عراق کشته می شود . به جبرئیل گفتم : خاک زمینی را که حسینم در آنجا شهید می شود نشانم بده ... و این تربت همان سرزمین است .» (3) همین روایت از احمد حنبل نیز نقل شده و منابع مختلف اهل سنت آن را مورد اهتمام قرار داده اند .

امانت پیامبر نزد ام سلمه

منابع اهل سنت افزون بر سوگواری های متعدد پیامبر برای امام حسین علیه السلام، از یکی از امانت های پیامبر نزد همسر بزرگوارش ام سلمه پرده برداشته اند . ترمذی، یکی از صحاح نویسان معروف اهل سنت، نقل می کند که سلمی گفت : خدمت ام سلمه رسیدم و او گریه می کرد . از ام سلمه پرسیدم : چرا گریه می کنی؟ او در پاسخم گفت : رسول خدا را دیدم (در خواب) سر و صورت و محاسن آن حضرت پر از خاک بود . عرض کردم : ای رسول خدا شما را چه شده است؟ حضرت فرمود : همین حالا شاهد کشته شدن حسینم بودم . (4)
مضمون این روایت و سوگواری همسر گرامی پیامبر برای امام حسین علیه السلام را حاکم نیشابوری، ابن اثیر، بیهقی، ابن حجر عسقلانی و دیگران به تفصیل بیشتر نقل کرده اند که از نظر اهل سنت قابل تردید نیست . ابن عباس، از صحابه بزرگ و دانشمند پیامبر، که در میان مسلمانان به ویژه اهل سنت، مکانت ارجمندی دارد، مشابه روایت پیشین را از طریق رؤیایی که برای خودش رخ داده گزارش کرده است . حاکم نیشابوری نقل می کند : «از ابن عباس روایت شده است : پیامبر خدا را نیم روز در خواب دیدم که پریشان و خاک آلود بود و شیشه ای پر از خون در دست داشت . عرض کردم : ای پیامبر خدا، این چیست؟ در جواب فرمود : این خون حسین و اصحابش است که امروز پیوسته در این شیشه جمع کرده ام . ابن عباس گفت : آن روز را شمارش کردم و ضبط نمودم . بعدا معلوم شد که حسین یک روز پیش از آن به شهادت رسیده بود .» (5)
مجموع این روایات و سایر اخبار مربوطه نشان می دهد که از نظر اهل سنت شهادت امام حسین علیه السلام از سوی پیامبر اکرم پیشگویی شده و به طور مکرر آن حضرت و برخی همسرانش از جمله ام سلمه و نیز امام علی علیه السلام برای حسین علیه السلام به سوگواری پرداخته اند . روایات مزبور، مظلومیت حسین علیه السلام را یادآور شده و عزاداری عاشورا را به عنوان یک سنت قابل پیروی و عمل تقرب بخش در بین آنان مطرح کرده اند . در برخی روایات اهل سنت افزون بر سوگواری و گریه آن حضرت برای حسین علیه السلام، آمده است : «جبرئیل مشتی از تربت کربلا را که برای آن حضرت آورد و خبر از شهادت وی در آنجا داد، پیامبر گریست و تربت یاد شده را بوسید .» (6)

نخستین سوگواری ها پس از عاشورا

بنابر گواهی نخستین اسناد مکتوب عاشورا، عزاداری اهل سنت و شیعیان همزمان و پس از حادثه عاشورا به وقوع پیوست . طبری داستان عبور خاندان امام حسین توسط لشکریان یزید از مسیر قتلگاه را یاداور شده و ذکر مصیبت حسین علیه السلام را که توسط خواهرش زینب هنگام دیدن پیکر غرقه به خون و بی سر برادر بر زبان آورده شده است، این گونه گزارش می کند : «یا محمداه، یامحمداه! درود فرشتگان آسمان بر تو! این حسین است که در بیابان افتاده، با خون خود آغشته گردیده، اعضایش قطه قطعه شده . یا محمداه! دخترانت اسیر شده اند و اولادت از دم تیغ گذرانده شده اند که بر پیکرشان باد می وزد ...» وی در ادامه می افزاید : «با این جملات و کلماتی که زینب ادا کرد، همه حاضران و دوست و دشمن اشک ریختند .» (7) طبری همچنین از عزاداری در منزل یکی از دشمنان معروف امام حسین علیه السلام به نام خولی بن یزید ازدی یاد می کند که سر امام را از عمرسعد تحویل گرفت و برای بشارت به عبیدالله بن زیاد و گرفتن پاداش، پیش از دیگران به سوی کوفه حرکت کرد و پس از آنکه با در بسته دارالاماره مواجه شد، به خانه برگشت و سر مبارک را در تنور یا صندوقچه ای پنهان داشت . زن حضرمیه او پس از اطلاع، شروع به ناله و فریاد نمود، برای مظلومیت امام حسین و حادثه عاشورا سخت گریست و منزل او را ترک گفت . (8)
سوگواری سیدالشهدا و سایر قربانیان کربلا با انتقال بازماندگان حادثه به شام، بدان سرزمین منتقل شد و محفل جشن و شادمانی یزید را به مجلس عزا تبدیل کرد . یزید پس از ورود اهل بیت پیامبر علیهم السلام، سر امام حسین را در طشتی در مقابل نهاد و لب و دندان آن حضرت را به چوب بست و اشعاری را، که نشانگر مستی او در رضایت از انتقام کشته گان بدر و احد بود، بر زبان راند . مردی از اهل بیت، که اتفاقا از اصحاب پیامبر بود، تاب نیاورد و خطاب به یزید گفت : «آیا با نی بر لب و دندان حسین می زنی؟ تو همانا چوبت را بر جایی می زنی که من خود دیدم پیامبر آن را می بوسید . ای یزید! تو در روز قیامت محشور خواهی شد و ابن زیاد شفیعت خواهد بود و این سر مبارک در روز قیامت از راه می رسد در حالی که محمد صلی الله علیه و آله او را شفاعت می کند ...» (9)

عزاداری خاندان یزید

یزید که پس از ارتکاب جنابت کربلا همچنان بر تداوم خط جاهلی و ستم بیشتر اصرار می ورزید و با بازماندگان عاشورا با کمال پستی و دنائت رفتار می کرد، سرانجام در اثر فعالیت های تبلیغی حضرت زینب و امام زین العابدین علیهما السلام و تنفر روزافزون مردم، چهره نادم به خود گرفت و اجازه داد تا اطرافیان قدری آزادی بیان یافته، احساسات خود را ابراز دارند که از جمله آنان، گریه و سوگواری حرمسرای یزید است : «هنگامی که اهل بیت وارد منزل یزید شدند، هیچ زن و دختری از خاندان یزید باقی نماند مگر آنکه نزد اهل بیت آمدند و به سوگواری پرداختند .» (10)

شاعران و سروده های عاشورایی

با همه سوگواری های اولیه که عمدتا با حضور اهل بیت امام حسین علیه السلام و یا با مشاهده سر بریده آن حضرت انجام می گرفت، یادکرد عاشورا و عزاداری آن حضرت پس از حوادث مرتبط با عاشورا و بازگشت اهل بیت پیامبر علیهم السلام به مدینه از طریق شعر و سوگ سروده های شاعران، از جمله شعرای شناخته شده یا گمنام، ادامه یافت .
یکی از اشعاری که در همان روزهای نخست پس از واقعه عاشورا از سوی اهل سنت سروده شد، این سوگ سروده است :

ایها القاتلون جهلا حسینا / ابشروا بالعذاب و التنکیل

کل اهل السماء یدعو علیکم / من نبی و ملائک و قبیل

قد لعنتم علی لسان ابن داود / و موسی و حامل الانجیل (11)


از کسانی که پس از ورود اهل بیت علیهم السلام به شام تحت تاثیر مظلومیت شهدای کربلا، به ویژه امام حسین علیه السلام، قرار گرفت، خالد بن معدان است که از جمله بزرگان تابعان در نزد اهل سنت به شمار می رود . وی به محض مشاهده کاروان حسین در شام، که پیشاپیش اسیران، سرهای بریده، بخصوص سر مبارک امام حسین علیه السلام حرکت داده می شدند، به شدت سوگناک گردید، به گونه ای که از شدت اندوه مدت یک ماه از مردم کناره گیری کرد و در حیرت و ماتم فرو رفت . پس از آنکه سرانجام دوستانش او را یافتند، این اشعار مرثیه ای را سرود :

جاوو براسک یابن بنت محمد / مترملا بدمائه ترمیلا

و کانما بک یا ابن بنت محمد / قتلوا جهادا عامدین رسولا

قتلوک عطشانا و لمایرقبوا / فی قتلک التاویل و التنزیلا

و یکبرون بان قتلت و انما / قتلوا بک التکبیر و التهلیلا (12)


سلیمان بن قتة، یکی از افراد بنی تمیم که پس از عمری در اعتقاد به تسنن، به بنی هاشم و تشیع گروید، پس از حادثه عاشورا، سه بار به کربلا آمد و با مشاهده اوضاع کربلا پس از شهادت امام حسین و یارانش و دیدن صحنه های مختلف جنایت هواداران یزید و فداکاری و جانفشانی یاران امام حسین علیه السلام، اشعار زیر را در مرثیه سیدالشهدا سرود :

مررت علی ابیات آل محمد / فلم اوها لعهدها یوم حلت

الم تر ان الشمس اضحت مریضه / لفقد الحسین و البلاد اقسرت

و کانوا رجاء ثم صاروا / لقد عظمت تلک الرزایا و جلت

اتسالنا قیس فنعطی فقیرها / و تقتلنا قیس اذا افعل زلت

و عند غنی قطرة من دمائنا / سنطلها یوما بها حیث حلت

فلا تتبعد الله الدیار و اهلها / و ان اصبحت منهم برغمی تخلت

فان قتیل الطف من آل هاشم / اذل رقاب المسلمین فذلت (13)


پس از ندامت یزید و مجبور شدن وی به بازگرداندن اهل بیت علیهم السلام به مدینه، مجالس متعدد روضه خوانی و عزاداری در شام و در مسیر شام به کربلا و مدینه و سپس هنگام ورود آنان به مدینه برگزار شد . این مجالس هرچند به طور عمده از سوی بازماندگان قربانیان عاشورا و شیعیان برپا می گردید، اما در آن ها شماری از اهل سنت شرکت می نمودند و برای خاندان پیامبر، به ویژه فرزندان آن حضرت، سرشک غم می ریختند .

خراسان و عزاداری برای اولاد حسین علیه السلام

تنها عراق و شام نبود که در غم از دست دادن اولاد پیامبر و فاجعه عاشورا می سوخت، بلکه خراسان در شرق نیز علی رغم همه فعالیت های شدید فرهنگی و سیاسی امویان و سپس عباسیان و فشار وحشتناک نظامی و امنیتی آنان، آن فاجعه عظیم را از یاد نبرد و مظلومیت همه جانبه خاندان پیامبر را با تمام وجود درک نمود؛ مظلومیتی که با رخداد عاشورا آغاز و با شهادت زیدبن علی بن حسین علیه السلام در سال 122 و شهادت یحیی بن زید در سال 126 در خراسان ادامه یافت .
یعقوبی می نویسد : «هنگامی که زید به شهادت رسید، در میان شیعیان خراسان حرکتی پدید آمد، آن ها مسائل خویش را آشکار کردند و لذا کسان [اهل سنت] زیاد به نزد آن ها آمده به آن ها متمایل شدند . آن ها نیز جرایم اموی ها را در حق آل رسول علیهم السلام برای مردم بیان می کردند، در آن میان شهری نبود مگر آنکه این خبر فضای آن را آکنده بود .» (14)
طبیعی است که سوگواری و عزاداری در این زمان شیوه و آداب ویژه ای نداشت و صرفا در بیان مظلومیت آل رسول خدا، که در فاجعه عاشورا، گونه غیرقابل باور و بی مانندی پیدا کرد، خلاصه می شد .
احساسات و عواطف فراوان مردم از آن همه مظلومیت و ستمدیدگی غلیان می کرد و به دو صورت عشق به اولاد حسین بن علی علیه السلام و نفرت از دشمنان آنان و دستگاه حاکم اموی بروز می نمود .
پس از شهادت حضرت یحیی بن زید «به محض اینکه از شدت اختناق و ارعاب حاکم اموی کاسته شد، احساس امنیت نسبی کردند، به مدت هفت روز در مناطق دور و نزدیک برای یحیی بن زید عزاداری کردند و در آن سال هر فرزندی که به دنیا آمد اسمش را یحیی یا زید گذاشتند به علت اندوه و دردی که از این حادثه بر مردم خراسان وارد شده بود .» (15)
سیاهپوشی در میان مردم خراسان نیز از همین زمان و به دلیل شهادت یحیی مرسوم شد . «مردم خراسان به سبب شهادت یحیی جامه های سیاه پوشیدند و از آن پس شعارشان شد ... تمام شهرهای خراسان سیاه پوش شده، در عزای زید بن علی و یحیی بن زید عزاداری و گریه می کردند و شهادت آن ها را یاداور می شدند .»
طبیعی است که در این عزاداری ها یاد و نام سیدالشهدا و کربلا جایگاه ویژه ای به خود اختصاص می داد؛ زیرا چنانکه در این گزارش ها بیان شد :
اولا، مصایب آل رسول به طور کلی و جفای امویان به گونه عموم در شهرهای خراسان بازگو می گردید و مردم نسبت بدان رخدادها اشک می ریختند . شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و حادثه کربلا در میان انواع مظلومیت های خاندان پیامبر برجسته ترین و بی نظیرترین مورد به حساب می آید و از انواع جنایات امویان، جنایت کربلا بیش از همه به چشم می خورد و سیاه ترین اقدام آنان به شمار می رود .
ثانیا، همان زید بن علی و فرزندش یحیی که مورد علاقه وافر خراسانیان بودند، به خونخواهی امام حسین و ادامه راه سرخ او قیام کردند و بیشترین بیداری بخشی را با طرح شهادت و مظلومیت امام حسین و جنایت امویان در روز عاشورا داشتند . از این رو، مردم نیز شهادت امام حسین را گرامی می داشتند و نسبت به حوادث ناگوار عاشورا اشک می ریختند و آماده انقلاب عظیم و خونین بر امویان می شدند که سرانجام در سال 132 ق منجر به براندازی بنیاد امویان گردید، هرچند به احقاق حق اهل بیت علیهم السلام نینجامید .

18)


 

 

 

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین زنده بودی ( چهارشنبه 90/2/7 :: ساعت 9:18 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ای کسانی که به کربلا وارد شدید
امام علی (ع) از نگاه دیگران
آرمان های امین ریحانی بنیانگذار نثرشاعرانه عربی
مرثیه ی فراق
مرثیه ی فراق
مرثیه ی فراق
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 20111
» درباره من

خلیج همیشه فارس

» آرشیو مطالب
تیر 1389
تیر 89
شهریور 89
آبان 89
اردیبهشت 90
دی 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب