حضور امام رضا علیه السلام و هدایت عزاداری ها
عاشورا عواطف پاک مسلمانان را تحریک نمود؛ مردم، از جمله بسیاری از اهل سنت، نمی توانستند درباره داستان کربلا و سایر مظلومیت های خاندان پیامبر بی تفاوت باشند . امامان معصوم علیهم السلام نیز یاد و نام کربلا را از راه های مختلف و به مناسبت های گوناگون زنده نگه داشتند . اجرای سوگواری از سوی آنان برای امام حسین علیه السلام، تشویق مردم به عزاداری و نوید پاداش فراوان اخروی و برکات دنیوی برای سوگواری امام حسین علیه السلام، و تشویق همه جانبه و دادن صله به شاعران مسلمان برای بیان مصایب اهل بیت علیهم السلام، به ویژه رخداد عاشورا به زبان هنر و سرودن شعر، از جمله عوامل تداوم و گسترش عزاداری امام حسین علیه السلام در میان مسلمانان بود . چنانکه اشاره شد، مردم خراسان از اندک فرصت های پیش آمده سود جسته، برای خاندان رسول خدا سوگواری می کردند . با آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان، این احساسات و عواطف هدایت شد و عزاداری مردم با مبانی دینی و اهداف صحیح اسلامی هماهنگ گردید . امام رضا علیه السلام خود رهبریت عزاداران را به عهده گرفت . آن حضرت در دهه محرم به طور منظم و همه ساله در سوگ جدش امام حسین علیه السلام می نشست . دعبل خزاعی، از شاعران نامدار شیعه، می گوید : خدمت مولایم امام رضا رسیدم، دیدم آن حضرت همراه اصحابش به سوگ نشسته است . آن بزرگوار با مشاهده من فرمود : ای دعبل می خواهم شعری بگویی؛ زیرا این روزها، ایام حزن و اندوه ما اهل بیت است و روزهای سرور دشمنان، بخصوص بنی امیه است . ای دعبل، هرکس بر مصیبت ما بگرید یا بگریاند اجرش با خداست . ای دعبل، هرکس چشمش بر مصیبت ما اشک بریزد و بگرید همراه و در زمره ما محشور می شود . ای دعبل، هرکس بر مصیبت جدم حسین بگرید البته خدا گناهان او را می آمرزد . آن گاه دستور داد پرده ای میان ما و اهل حرم زدند و فرمود که در پس پرده بنشینند و در مصیبت جد خود بگریند . در این هنگام به من فرمود : ای دعبل! بر حسین علیه السلام مرثیه بخوان، مادامی که تو زنده ای یاور و مدح کننده ما هستی؛ پس هرچه توانستی از یاری ما کوتاهی نکن . آن گاه من گریستم و اشعار زیر را در آن مجلس عزا خواندم : ای فاطمه، اگر زنده می بودی و می دیدی که حسین جنگید و با لب تشنه در کنار نهر فرات کشته شد، در آن صورت ای فاطمه، نزد پیکرش بر سر و صورت می زدی و اشک هایت را بر گونه و صورت جاری می کردی . ای فاطمه، ای دخت بهترین انسان! برخیز و ماتم نما، اختران آسمان در بیابان ها افتاده اند . مقابری در کوفه و قبری در مدینه و دیگری در فخ؛ درود و سلام بر همه آن ها . قبوری در کنار رودخانه در جنب کربلا که حجله گاه های آن ها بر کرانه فرات است . بر لب فرات با لب عطشان جان باختند . ای کاش پیش از حسین جان می دادم . به خدا شکایت می کنم که ذکر مصیبت آن ها به من جام عزا و بی تابی را نوشانده است . دختران «زیاد» در قصرها مصون بودند، اما دختران پیامبر صلی الله علیه و آله هتک حرمت می شدند . خاندان زیاد در قلعه در امنیت بودند و اهل بیت پیامبر در بیابان ها اسیر . خاندان پیامبر حرمتشان شکسته می شد و به اسارت برده می شدند و دودمان زیاد در پس پرده و با امنیت می زیستند . (16) با وجود فضای ضد حسینی که عباسیان از قرن دوم به بعد پدید آوردند و به تدریج یاد و نام امام حسین علیه السلام را تهدید حکومت عباسیان و خطر امنیتی می دانستند، بزرگانی در میان اهل سنت عاشورا را از یاد نبرده و فداکاری فرزند پیامبر اسلام را در قالب های گوناگون، به ویژه شعر، یادآور شدند . از جمله این بزرگان می توان به محمدبن ادریس شافعی، امام مذهب شافعیه اهل سنت اشاره کرد . این رهبر مشهور اهل سنت بجز یک قصیده بلند که در سوگ امام حسین علیه السلام سروده است، قصیده دیگری نیز در عزاداری امام حسین علیه السلام دارد که تنها این بیت آن باقی مانده است : ابکی الحسین و ارثی حججاها من اهل بیت رسول الله مصباحا . (17) با توجه به قصاید مختلف امام شافعی و جایگاه عظیم اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان اهل سنت که به طور طبیعی محبت خاندان پیامبر را در پی داشته، سوگواری بر مصایب آنان، از جمله عزاداری برای امام حسین را در میان آنان طبیعی می نماید . عبدالجلیل رازی قزوینی می گوید : «معلوم جهانیان است که بزرگان و معتبران ائمه فریقین از اصحاب امام مقدم بوحنیفه و امام مکرم شافعی و علما و فقهای طوایف خلفا عن سلف این سنت را رعایت کرده اند و این طریقت نگاه داشته، اولا خود شافعی که اصل است و مذهب بدو منصوب است، بیرون (افزون) از مناقب، او را در حسین و شهدای کربلا مراثی بسیار است و یکی از آن قصیده ای که می گوید : "ابکی الحسین و ارثی منه اهل بیت رسول الله مصباحا" تا آخر قصیده با مبالغتی تمام و کمال، و دیگر قصیده ای است که می گوید : «تا وب همی ...» تا آخر همه مرثیه اوست به صفتی که بر چنان معانی دگران قادر نباشند و مراثی شهدای کربلا که اصحاب بوحنیفه و شافعی را هست، بی عدد و بی نهایت است ...» (18)
مورخان اهل سنت و گزارش عاشورا
در قرن سوم که فشار و اختناق عباسیان بر ضد شعایر اهل بیت علیهم السلام، بخصوص یاد و نام امام حسین علیه السلام و عزاداری عاشورا، شدت یافت و متوکل عباسی در سال 236 مرقد مطهر حسینی را تخریب و با خاک یکسان کرد و بر زمین آن آب بست و زایران و عزاداران آن حضرت را به انواع شکنجه و اذیت گرفتار کرد، مورخان و نویسندگان اهل سنت داستان مصیبت امام حسین علیه السلام و یاران او را در قالب تاریخ و قصه بازگویی نمودند و در واقع، حادثه کربلا از سینه ها به کتاب منتقل گردید و جاودانه گردید . مهم ترین دانشمند اسلامی که روایات متعدد انقلاب عظیم کربلا را از یکی از گزارشگران معروف به نام لوط بن یحیی معروف به ابومخنف ازدی (متوفای 157 ق) نقل کرده است و در این نقل تا میزان تحسین برانگیزی رعایت امانت و صداقت را نموده است، محمدبن جریر الطبری (224 - 310ق) می باشد . طبری تنها به نقل رویدادهای حادثه کربلا از زبان ابومخنف اکتفا نمی کند، بلکه به داستان اسارت اهل بیت علیهم السلام و رویدادهای کوفه و عزاداری مردم در مجالس عبیدالله زیاد و سپس شام می پردازد و از تداوم کینه جویی و جسارت یزید بن معاویه به سر بریده امام حسین علیه السلام و تنفر برخی از اطرافیان و سوگواری عده ای از مردم شام و همدردی آنان با اهل بیت علیهم السلام خبر می دهد . (19) پس از طبری این شیوه توسط سایر مورخان اهل سنت پی گیری شد که در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت . گاهی قصه گویان در کنار مرقد امام حسین علیه السلام آمده، عزاها و مصایب او را به زبان قصه می گفتند . (20)
عزاداری در عصر آل بویه
در قرن چهارم، مرحله سوم خلافت عباسیان (657 - 132 ق) آغاز می شود و قدرت خلفای عباسی که سال ها قبل عملا به ترکان جنگجو و متعصب منتقل شده بود، به تدریج و با ضعف عناصر ترک به آل بویه شیعه مذهب انتقال یافت و در واقع، پس از فتح بغداد در سال 334 ق توسط احمد بن بویه معروف به معزالدوله قدرت سیاسی و نظامی قسمت اعظم جهان اسلام به آل بویه تعلق گرفت و این خاندان به اقدامات گوناگون از جمله رفع موانع عزاداری سیدالشهدا پرداخت . با رفع موانع شدید سیاسی، عزاداری امام حسین گسترش فراوانی یافت و در ابعاد گوناگون ادبی و مردمی پیشرفت کرد . در این عصر افزون بر شاعران عربی زبان، شعرای فارسی سرا نیز به جمع عزاداران پرداخته، مردم فارسی زبان را در فارس، عراق عجم، خراسان، ماوراء النهر و شبه قاره به عزاداری امام حسین تشویق نمودند . بغداد، که در زمان آل بویه مرکز اهالی تسنن و تشیع به حساب می آمد و پیروان هر دو مذهب اسلامی در آن زندگی می کردند، پس از ورود آل بویه و عمدتا از دهه پنجاه قرن چهارم، در روزهای عاشورا به صورت شهر تعطیل درمی آمد . گاهی مردم لباس سیاه به تن نموده، حتی برخی از اهل سنت همراه شیعیان در قالب دسته عزاداری به خیابان ها می آمدند و به نوحه خوانی، سینه زنی و عزاداری می پرداختند . (21) در این عزاداری ها هرچند گاهی بین اهل سنت و تشیع اختلاف و حتی زد و خورد گزارش شده است، اما : اولا، این درگیری بین برخی اهل سنت، از جمله عده ای از حنابله و شیعیان بوده است نه همه حنابله و یا اهل سنت . ثانیا، در برخی از سنوات درگیری گزارش شده؛ چنان که گاهی برخی از اهل سنت دست به شبیه سازی زده، برای مصعب بن زبیر مجلس عزا برپا می کردند و یا عایشه را با سوار کردن زنی بر شتر در یادها زنده می کردند . (22) ثالثا، در شهرهای دیگر، از جمله مصر، مردم اعم از شیعه و سنی در کنار قبر ام کلثوم و نفیسه اجتماع می نموده، به عزاداری می پرداختند و مبالغ هنگفتی برای اطعام و عزاداری هزینه می کردند . بنا به گفته مقریزی، این مراسم چنان در میان مردم عمدتا سنی مذهب مصر ریشه دواند که پس از سقوط فاطمیان نیز تداوم یافت و ایوبیان با همه ضدیت با فاطمیان و تشیع نتوانستند آن را متوقف سازند . (23) رابعا، در شرق قلمرو خلفای عباسی نیز پس از سقوط آل بویه (447) از اصفهان و حاکمیت سلجوقیان متعصب و سنی مذهب، اهل سنت همراه شیعیان به زیارت علی بن ابی طالب علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام به نجف و کربلا رفتند و وفاداری خود را به امام حسین علیه السلام و انقلاب او نشان دادند . (24) عبدالجلیل رازی قزوینی نیز به سوگواری مردم سنی مذهب اصفهان در آن زمان اشاره می کند و می نویسد : «آن گه چون فروتر آیی، معلوم است که خواجه بومنصور ماشان [اصفهانی]، که در مذهب سنت در عصر خود مقتدا بوده است، هر سال این روز [عاشورا] این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته اند و هر که رسیده باشد دیده و دانسته باشد و انکار نکند .» (25) در سال 458 نیز در بغداد مغازه ها تعطیل گردید و مردان با سینه زنی و نوحه خوانی و زنان با پریشان کردن مو و گریه و زاری برای امام حسین علیه السلام سوگواری نمودند و خلیفه عباسی تنها به این خواسته اکتفا کرد که برخی شیعیان تندروی نکرده، سب صحابه نکنند . (26)
غزنویان و عزاداری سیدالشهدا
سلسله غزنویان (598 - 351 ق) که تقریبا همزمان آل بویه در شرق جهان اسلام سالیان طولانی حکم راندند و مرکزشان شهر غزنین بود، نسبت به شیعیان خصومت می ورزیدند و سلطان محمود غزنوی در کنار حملات متعدد به هند، تهاجمات خونینی را به غور و غرجستان و ری، که از مراکز تشیع به شمار می رفت، انجام داد . در این تهاجمات، باورها و شعایر دینی مناطق مزبور از جمله عزاداری سیدالشهدا را تحت عنوان بدعت کوبید و مردم را به خاطر انجام آن مورد آزار و شماتت قرار داد . با این همه، با کاهش فشار غزنویان و پس از مرگ سلطان محمود غزنوی (421 ق) شهر غزنین غزاداری خود را آشکار نمود . همانند کسایی مروزی (متوفای 348 ق) و حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی (481 - 394ق) که شاعران پیشقراول در عاشوراسرایی و مرثیه گویی به حساب می آیند و به مذهب شیعه باور داشتند، ابوالمجید مجدود سنایی غزنوی (612 - 543 ق) نیز محرم و عاشورا را مورد تامل عاشقانه قرار داد و اشعار جانسوزی را در شهادت امام حسین و سایر شهدای اهل بیت علیهم السلام سرود .
عزاداری در نظامیه بغداد
با همه سختگیری های سلجوقیان (558 - 427 ق) و اصرار فراوان وزیران متعصب آنان بر لعن و نفرین - به اصطلاح - رافضه، بخصوص اسماعیلیه، بر فراز منابر، رویکرد عملی اقشار غیرسیاسی اهل سنت به تکریم اهل بیت علیهم السلام و بیان مصایب آنان، به ویژه عزاداری امام حسین علیه السلام، بود . شواهد تاریخی حاکی از عزاداری اهل سنت و نفوذ این تفکر در مدرسه نظامیه در عصر سلجوقیان می باشد . محمد بن عبدالله بلخی (م 596) که از عالمان و خطیبان بنام در میان اهل سنت می باشد و از سفرهای طولانی متعدد علمی وی به خراسان، عراق، مصر، خوارزم و مکه در منابع گوناگون رجالی و تاریخی آنان، یاد شده است، در مدرسه نظامیه به وعظ و خطابه پرداخت . وی پس از سخنرانی و وعظ برای عالمان، مسئولان و طلاب نظامیه اهل سنت، روضه می خواند و از مظلومیت های اهل بیت پیامبر یاد می کرد و مردم از شنیدن مصایب خاندان پیامبر اشک می ریختند . در یکی از سخنرانی های خود گفت : «روزی فاطمه می گریست . علی با مشاهده وی گفت : ای فاطمه چرا نزد من گریه می کنی؟ آیا دارایی ات راگرفته اند؟ آیا حق شما را غصب کرده اند؟ آیا چنین نموده اند و چنان کرده اند؟ همین طور موارد مختلف را شمرد از چیزهایی که روافض می پندارند شیخین در حق فاطمه مرتکب شده اند . مجلس با شنیدن آن سخنان اشک می ریخت ...» (27) تنها علامه محمدبن عبدالله بلخی نبود که در زمان حاکمیت سلجوقیان در بغداد به عزاداری می پرداخت، علی بن الحسین غزنوی معروف به واعظ، که از جمله عالمان و خطیبان معروف بغداد بود و در میان رهبران دینی اهل سنت، مقام ارجمندی داشت نیز به سوگواری اهل بیت علیهم السلام می پرداخت . او در میان دستگاه خلافت و دولتمردان زمان از احترام خاصی برخوردار بود و در منابع اهل سنت به عنوان واعظ و خطیب «میلح الایراد و لطیف الحرکات » معرفی شده است و سلطان سلجوقی و امرا برای زیارت و درک مجالس او حضور به هم می رساندند . (28) بنا به گفته قزوینی : «خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی تا حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می کرد . سائلی برخاست و گفت : معاویه را چه می گویی؟ به آواز بلند گفت : ای مسلمان! از علی بپرس که معاویه را چه گویی؛ آخر دانی که علی معاویه را چه گوید؟ امیر عبادی که علامه روزگار و خواجه معنا و سخن بود، او را در حضرت المقتضی لامر الله پرسیدند : این روز که فردا عاشورا خواست بودن که : چه گویی در معاویه؟ جواب نداد تا سائل سه بار تکرار کرد . بار سوم گفت : ای خواجه سؤال مهم پرسی، نمی دانم کدام معاویه را می گویی؟ این معاویه را پدرش دندان مصطفی بشکست و مادرش جگر حمزه بخایید و او بیست اند بار تیغ در روی علی کشید و پسرش سر حسین ببرید . ای مسلمانان! شما این معاویه را چه می گویید؟ مردم در حضرت خلافت حنفی و سنی و شافعی زبان به لعنت و نفرین برگشودند . مانند این بسیار است و تعزیت حسین هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد و با نوحه و فریاد و ...» (29)
مقتل نویسی در میان اهل سنت
چنان که در تلاش مورخان اهل سنت نسبت به ثبت جزئیات وقایع کربلا و تثبیت عزاداری امام حسین علیه السلام از این رهگذر از سوی آنان اشاره شد، مسیری را که طبری در اهتمام به کتابت و احیای روایت انقلاب حسینی گشود، توسط مورخان پس از وی ادامه یافت و در قرن ششم شعبه جدیدی در تاریخ اسلام تحت عنوان «مقتل نگاری » به وجود آمد و برخی دانشمندان اهل سنت به گونه مستقل بدین مهم پرداختند . از جمله این گروه می توان به ابوالمؤید خوارزمی (متوفای 568) اشاره کرد . او اثر ارزشمندی در رخداد عاشورا پدید آورد که به نام مقتل خوارزمی شهرت یافته است و مورد اعتماد عالمان عامه و خاصه می باشد . افزون بر وی، مورخان نامی اهل سنت همچون ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، ابوالفرج ابن جوزی در المنتظم و همو در الرد علی المتعصب العنید لمن ذم من لعن الیزید و سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص روشنگرانه به حادثه عاشورا و عزاداری شهادت امام حسین و یارانش پرداختند و گزارش های پیشینیان اهل سنت، از جمله طبری، را نه تنها حفظ نمودند، بلکه بر تکمیل و تفصیل آن همت گماشتند . ابومظفر سبط ابن جوزی از جدش ابوالفرج ابن الجوزی نقل می کند که نامبرده در مجالس خود می گفت : شگفت انگیز نیست که ابن زیاد با حسین جنگید و عمر سعد را بر او مسلط نمود تا او را به قتل رساند و شمر را دستور دهد تا سرهای بریده را برایش حمل کند . همانا شگفت انگیز و حیرت آور [تر] پست گردیدن یزید است [تا آن حد] که دندان های او را به چوب ببندد و خاندان پیامبر را به عنوان اسیر بر شتران بی جهاز سوار نماید و عزم یزید بر این که فاطمه دختر [امام] حسین را به مردم واگذارد که او را می خواست به عنوان کنیز ببرد و تکرار یزید شعر ابن زبعری (لیت اشیاخی ببدر شهدوا . .). . (30) ابوالفرج در المنتظم ضمن برشمردن اوصاف گوناگون و برجسته امام حسین علیه السلام، واکنش آن حضرت را در برابر سب و زبان درازی یکی از فرماندهان یزید این گونه نقل می کند : «آیا به من ناسزا می گویی و فحش می دهی؟ نگاه کن من کیستم، آن قت به خودتان مراجعه کنید و تامل نمایید . آیا جنگ با من و کشتن من برای شما جایز است و هتک حرمت من حلال است؟ آیا من فرزند دختر رسول خدا (پیامبر شما) نیستم؟ آیا من فرزند پسر عموی پیامبر شما نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفرطیار عموی من نیست؟ شمر در جواب گفت : خدا را جز به حرف عبادت نکرده باشم که من بفهمم توچه می گویی! » (31) این عزاداری و مقتل نگاری به خوبی عظمت یاد امام حسین علیه السلام و جانفشانی های او را در میان اهل سنت نشان می دهد و مردم مسلمان از جمله اهل سنت با کاهش فشارهای مختلف سیاسی و امنیتی نمی توانستند در مقابل عظمت عاشورا اشک نریزند و برای امام حسین و یاران وی سوگواری نکنند .
عزاداری در خراسان و ماوراءالنهر
با کاهش فشار مضاعف سلجوقیان و روی کارآمدن خوارزمشاهیان (628 - 521 ق)، که زمینه های تشیع و پیروی از اهل بیت پیامبر را از ادوار نخستین اسلامی داشتند، فضا برای عزاداری حسینی بهتر شد، هرچند هیچ گاه موانع از بین نرفت . در این فضا شاعران ناموری همچون قوامی رازی (نیمه اول قرن ششم) و سخنور معروف عطار نیشابوری (627 - 537) یاد عاشورا و فداکاری های حسین بن علی علیه السلام را در قالب سوگنامه های روشنگر و جانسوز زنده نگه داشتند :
کیست حق را و پیمبر را ولی / آن حسن سیرت، حسین بن علی
قرة العین امام مجتبی / شاهد زهرا شهید کربلا
تشنه او را دشنه آغشته به خون / نیم کشته گشته سرگشته به خون
آن چنان بر خود که برد بی دریغ / کافتاب از درد آن شد زیر میغ
گیسوی او تا به خون آلوده شد / خون گردون از شفق پالوده شد ...
با جگر گوشه پیمبر این کنند / وانگهی دعوی داد و دین کنند
هر که در رویی چنین آورد تیغ / لعنتم از حق بدو آید دریغ (32)
|