به مناسبت یادواره ی بزرگداشت شهدای روستای قباکلکی اسفند1387 سروده:حسین زنده بودی 1 به نام خدای عرشیان خاطرات گذشته را پشت پرچین مژگان خیس و تبدارم مرور می کنم ؛ یاد یارانی که بر اوج پرواز کردند پلکهایم را داغ می کند،شیشه ی دلم می شکند و در خلوت تنهایی چشمه ی دلم می تراود، به ناخودآگاه و ارتجالاَ موج کلمات بر زبانم جاری می شود؛سوار بر سمند خیال در دنیای دیگری سیر می کنم؛ دنیای پاکی ها ؛دنیایی که یک فصل بیشتر ندارد : صدر آن صداقت است و صمیمیت و صفا و پایان آن ،پاکی است و پرهیزگاری و پروا. چه زیبا و برازنده است مرگ سرخ در طبقی از اخلاص؛چه بزرگ است هدیه ای که به پیشگاه ربوبی تقدیم می گردد؛جان های پاکی که سایه سار سروقامتان تاریخ است. نامشان به بلندای زمان سرلوحه ی دلهای مشتاق باد. سروده ی حاضر برگ سبزی است تحفه ی درویش و بضاعت مزجاتی است تقدیم به گلگون کفنان روستایم. 2