صفحه 3
اما ترازوی خرد چیست ؟
ارزش وگوهر انسان ،به خرد است؛ عقل و خرد آدمی ر ا از حیوان جدا می سازد؛عناصر متضاد در جسم سه مولود ،وجود دارند وآن سه مولود درشمول این عناصر متفقند؛مثلثی راتشکیل می دهند که درسه راس آن ،جمادونبات وحیوان وجودداردوانسان نیز زیرمجموعه حیوان است ؛اماچون عقل وخرد دروجودش جای گیر می شود ،اشرف المخلوقات می گردد :
لولا العقول لکان ادنی الضیغم ادنی الی شرفٍ من الانسان
و همین خرد بر دلاوری و شجاعت نیز تقدم دارد:
الرای قبل الشجاعه شجعان هوالاول و هی المحل الثانی
و لربما طعن الفتی اقرانه بالرای قبل تطاعن الاقران
زیرا که دلاوری گاهی مورد گمان است در حالی که خرد همچون آفتاب تابان است:
فقد یظنّ شجاعاً من به خرقٌ و قد یظنّ جباناً من به زمع
خرد هنگامی که همراه ادب باشد ،زیباست واین از فضایل جمیل آدمی است که حیوان فاقد آن است؛زیرا که:
فقر الجهول بلاعقل الی ادبٍ فقر الحمار بلاراسٍ الی رسن
و همین خرد و عقل آدمی خود کانال خاصی دارد و غور و اندیشه در اموری که جایز نیست ،کار انسان عاقل نیست:
و انفس ماللفتی لبّه و ذواللب یکره انفاقه
و خرد آدمی وفای به عهد را به دنبال دارد، چنانکه دانش آموز حق معلم و دانشجو حقّ استاد را ادا می کند واگر کسی از خوان دانش استادان خود بهره گیرد و آن گاه ، پاس حق آنها را ندارد حتی اگر به اعلی درجه ی علوم که برسد باز در راستهی اجسام لایعقل و بی شعور است؛ همچنان که شمشیر و اسلحه برای سازنده ی آن مرگ آور است:
ولو حیز الحفاظ بغیر عقلٍ تجنب عنق صیقله الحسام
عقل و خرد نیروی تمیز انسان است که انسان عاقل غافل نمی شود حتی اگر خوشی ها و نعمت ها او را در خود فرو برده باشد اما انسان نادان چشم بصیرتش کور است چنان که بدی ها را خوب می انگارد و شبه احول است:
ذوالعقل یشفی فی النعیم بعقله و اخوالجهاله فی الشقاوه نعیم
و به همین جهت: تصفو الحیاه لجاهل او غافل عمّا مضی منها و ما یتوقّع
و نادانی درد بزرگی است و نادان ،چه بسا که امر صلاح مبرهنی را وصمتی گنگ پندارد، در حالی که اگر وصمت و عیبی است در قوه ی ادراک وی می باشد:
و کم من عائب قولاً صحیحاً و آفته من الفهم السقیم
عقل و خرد آدمی میزان دوستی را مشخص می کند زیرا اگر کسی نسبت به چیزی بسیار دلبستگی پیدا کند نادان است و کسی که اندک دلبستگی داشته باشد ، عاقل استن چنان که در حدیثی نیز این مطلب آمده است که :« حبک الشی یعمی و یصمّ»[1]
فان قلیل الحب ّ بالعقل صالحٌ و انّ کثیر الحبّ بالجهل فاسد
و این خرد و عقل ، خاص انسان های مجرّب و پیر و کهنسال نمی باشد؛ زیرا این خرد در سرشت و غریزه ی انسان است نه در قد و قامت وی و گاهی شخص جوانی از حیث خرد و عقل بر هزار شخص پیر و مجرّب برتری می یابد:
واذا الحلم لم یکن فی طباع لم یحلّم تقدّم المیلاد
دکتر محم فاضلی در کتاب " التعریف بالمتنبّی من خلال اشعاره"، ص50؛ آنجا که از آرا و عقاید اجتماعی متنبی سخن به میان می آورد، چنین می نویسد:
« وفی المجال تمسّک بالعقل و العرض، للشاعر نظراتٌ و آرا قیّمه ، فهو یضع العقل و العرض،فی صدور کل ما یتعلق بالانسان و ینظر الیهما بکل تقدیر و اجلال فلایبالی بالجسم کیفما اصیب اذا سلم الاعراض و العقول
یهون الینا ان تصاب جسومنا و تسلم اعراض لنا و عقول
فهو کثیراً ما یقف فی اشعاره عند دورالعقل فی حیاه الانسان و تصرفاته، فیوازن بینه و بین سائر المواهب،فیخرج من هذه الموازنه مادحاً للعقل و مرکزاًعلی انّه انفس ما اعطی للانسان ، و انّه الیه ینتهی کلّ التفاضل و التمایز، و عنه یصدر الحفاظ للعرض و الذمار:
الرّای قبل الشجاعه الشجعان هو الاوّل و هی المحلّ الثانی
--------------
لولا العقول لکان ادنی الضیغم ادنی الی شرفٍ من الانسان
---------------
و لما تفاضلت النفوس و دبّرتً ایدی الکماه عوالی المرّان
---------------
و انفس ما للفتی لبّه و ذواللبّ یکره انفاقه
--------------
ولو حیز الحفاظ بغیر عقلٍ تجنّب عنف صیقله الحسام